دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, :: 7:15 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

تاحالا شده يه مطلبي را يه جايي بخونيد و اون مطلب بشه تمام زندگيتون ؟؟؟؟!!!
يه هفته پيش يه جايي خيلي باحال از مولايمان دعوت به ظهور كرده بود وآن جمله اين بود:
(اول ضمير مفرد غائب ظهور كن)
یک شنبه 27 / 11 / 1391برچسب:, :: 11:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
من یک تبعیدی ام . یک تبعیدی از آبی آسمان به خاکستری زمین .
تبعیدی از خنکای نسیم بهشتی به غبارو  دود و سرب و منوکسید.
از آبشارها و رودخانه ها و جنگل ها به پنجره ها ی فلزی و آجروسنگ وشیشه .
از گستره ی دشت بی انتها به کوچه های باریک و بی آسمان شهر . من یک تبعیدی ام از دیار فرشتگان به دیار غافلان .
من تبعیدی از محض بندگی ام به خودخواهی شیطانی . 
تبعیدی از همنشینی با خوبان به تلخی تنهایی سیاه ودر خود فرورفتن .
وجرمم چیست؟
جرمم این است که فریب خوردم . ساده بودم. به وعده ها دل خوش کردم .
به آنچه داشتم راضی نبودم . قانع نبودم .
و فکر کردم ورای این خوشی ها ،خوشی های دیگری هست که باید به آنها دست بیابم.
و برای بدست آوردن انها ،همین هارا هم از دست دادم.
و آدم هم همین کاررا کرد .
و آدم ها هم همین کاررا می کنند
یک شنبه 27 / 11 / 1391برچسب:, :: 3:11 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 هواي جمكران تو دل مارا هوايي كرد

دلم را گنبد فيروزه اي رنگي طلايي كرد
من إز شب هاي كوه خضر زيباتر نخواهم ديد
إز آنجاهم حرم هم جمكران را ميتوان بوسيد
اگرچه مردم دنيا سراسر دوستت دارند
وليكن اهل قم يك جور ديگر دوستت دارند
خدارا شكر بين شهر ما از تو نشان پيداست
كمي از پشت بام خانه ي ما جمكران پيداست
اگر هر جاي دنيايم دلم در يك خيابان است
هميشه نيمه ي شعبان دلم در چهار مردان است
خياباني كه دل سرمست يوسف ميشود در آن
وبأ اصرار هي شربت تعارف ميشود در آن
به پاي دل به شوق ديدن دلدار خواهم رفت
پياده از حرم با گريه تا گلزار خواهم رفت
حرم،گلزار احساس صفا تا مروه را دارد
وبالاي سرم يك كعبه ي زيبا خدا دارد
من بيچاره دنبال تو هستم چاره ي من چيست
تو هستي در ميان ما ولي توفيق ديدن نيست
وميدانم مرا كه دل به تو بستم تو ميبيني
اگرچه اهل پايين شهر قم هستم تو ميبيني
بيا و رحم كن آقا به حال گريه زاري ها
كه ديگر عاشقان را ميكشد چشم انتظاري ها
یک شنبه 27 / 11 / 1391برچسب:, :: 3:10 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم



اگر یادتان بود و باران گرفت، دعایی به حال بیابان کنید.....
 

پنج شنبه 26 / 11 / 1391برچسب:, :: 4:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

باز بوی عطر نرگس بر فضای صبح طنین افکنده و بلبلان با صدای دل انگیز خویش همه را مبهوت خویش ساختند.گلی با ناز، نازنین تر شده و صورتش را با شبنم نقاشی کرده و سرخی عشق را با خنده ی مهرگونه اش تحویل همه می دهد؛حوریان با جامه های روشن و براق بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند و آسمان پهنایش را آرایش به ابرهای آبی و سفید د اده است و قناری کنج قفس تنهایی اش را از یاد برده و آن قدر پایکوبی و بی قراری می کند که گوش باد را مرتعش ساخت.بازوان نسیم به قاصدک ها نوید جمعه را می دهندو تور نوری بی پایان فضای صبح را تسخیر نموده و ذراتش متبلور در فضا رقص کنان هردم زاد و متولد می شوند و کبوتر سفیدی با بالهای سفیدش در آسمان دور واژه انتظار چرخ می زند و به دنبال منجی ذکر خوش بوی <<اللهم عجل لولیک الفرج>> را می نوازد و دل من همچون بید ، از تپش هیجان جمعه می لرزد آقا ! ای کاش آمدنت را همه باور می کردند و ای کاش می شد کمی زود تر بیایی ،دل لاله های عاشق از نبودنت خون است و دیگر چشمی برای گریستن ندارند.به خدا نبودنت دلمان را ریپش ریش کرده و گناه صورت زیبای پاکی را شسته و فطرت خالص آدمی را چین و واچین ، حق و حقیقت پشت پرده شک و تردید محصور مانده و آه عطشناک یتیمی روی دلهای بی کس و کار ما سایه انداخته است . خورشید باید از پس ابر بیرون بیاید و چشمهای نابینای ما را درمان کند . آقا جان گناه زندگی پروانه ها را می سوزاند واگر توباشی دیگر پر پروانه بی کورسویی از نور در دل شب تا هجران نمی سوزد. آقا سوز سرمای بی کسی ، دستهای مهربان آدم ها را تاول زده و دردی جانکاه در پیکره آرامش پیچیده است. آقا جان ثروت وجاه طلبی مرید دلهای طمع کار شده و گرمای ملتهب حقارت بر فقر و تهی دستی طعن و گلایه می زند. مهدی جان (عج) بگو کی می آیی تا کوچه ها را آذین کنیم و عطر خوش وصل را بر پهنای باغ وصال بسراییم و خودستایی رنگ سبز را با مداد رنگی مهربانی ، بکشیم و نمناکی چشمان قناری را با دستمال نوید آمدنت پاک کنیم. دوباره غروب شده و دل ماتم زده ما در حسرت آمدنت بهانه از لحظه ها می گیرد . شاید دلتنگی غروب جمعه از بار شرمندگی چشمان منتظر ما باشد ولی بدان که دل دقایق همیشه به امید آمدنت می تپد.

 
پنج شنبه 26 / 11 / 1391برچسب:, :: 1:34 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 امام صادق عليه السلام فرمودند :  آگاه باشيد ؛  سوگند كه اگر من آن زمان ظهور را درك كنم

جانم را براي صاحب الزمان فداخواهم كرد. 

پنج شنبه 26 / 11 / 1391برچسب:, :: 1:34 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 امام صادق عليه السلام فرمودند :  آگاه باشيد ؛  سوگند كه اگر من آن زمان ظهور را درك كنم

جانم را براي صاحب الزمان فداخواهم كرد. 

پنج شنبه 26 / 11 / 1391برچسب:, :: 1:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

نا خدا آگاه به سمت تو تمايل دارد
بي تو چندي است كه در كار زمين حيرانم
مانده ام بي تو چرا باغچه ام گل دارد
شايد اين باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده ودر دست گلايل دارد
يازده پله زمين رفت به سمت ملكوت
يك قدم مانده زمين شوق تكامل دارد
جمكران نقطه ي اميد جهان شد كه درآن
هرچه دل سمت خدا دست توسل دارد
هيچ سنگي نشود سنگ صبورت تنها
تكيه بر كعبه بزن كعبه تحمل دارد
جمعه 25 / 11 / 1391برچسب:, :: 11:31 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

 
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
 
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
 
فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی!
 
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
 
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
 
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
 
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
 
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
 
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
 
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
 
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
 
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
 
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه!!!
 


ادامه مطلب ...
شنبه 24 / 11 / 1391برچسب:, :: 10:54 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
نمی دانم چرا باران نمی بارد ؟اینقدر دل آسمان پر است اما خالی
نمی شود . ابرها می آیند و می روند . اما دریغ از باران . همه اش
زیر سر این باد هاست . بین ابرهارا جدایی می اندازند و نمی گذارند
دست بهم دهند و ببارند . همین می شود که همه شان دل پر رد می شوند و خیرشان به کسی نمی رسد . می دانم خودشان هم ناراحتند . کدام ابر است که از باریدن بدش بیاید ؟  کدام باران است که از لبخند گل بدش بیاید .ای کاش باران ببارد. .
درباره وبلاگ

بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!!
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 55
بازدید کل : 33944
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

Alternative content