دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
جمعه 28 / 1 / 1392برچسب:, :: 11:40 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 


 

دیگر گره خورده وجودم با وجودش

محکم شده با ریشه هایم تار و پودش

 

روی تمام فرش های دست بافم

جا مانده رد پای رویای کبودش

 

سلول هایم را شبیه مشتی اسفند

پاشیده ام در آتش از بدو ورودش

 

باید به این آتش بسوزم یا بسازم؟

وقتی به چشمم می رود هر روز دودش

 

آیینه ام با شمعدان ها عهد بسته

حتی ترک هم بر ندارد در نبودش

 

از نارون های سر کوچه شنیدم:

می آید او؛ فرقی ندارد دیر و زودش

 

دل بر نخواهم داشت از این عشق معصوم

چون اصفهان از پاکی زاینده رودش

 :شاعر  حسنا محمدزاده

 
شنبه 27 / 1 / 1392برچسب:, :: 11:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟…

زاهد گفت: مال تو کجاست؟

جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.

زاهد گفت: من هم. 

یک شنبه 23 / 1 / 1392برچسب:, :: 1:29 قبل از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

بسم رب الزهرا (س)

 

فقط چند قدم از كوچه تا روضه باقي مانده بود.

 

فقط چند قدم تا نيلي شدن روي هستي باقي مانده بود.

 

فقط چند قدم تا شكسته شدن ،پر پرواز كبوتر ها باقي مانده بود.

 

فقط چند قدم تا روانه شدنش  در ميان آتش و دود ، باقي مانده بود.

 

اي كاش نمي رفت مادر...مي دانم كه مي دانست ، قرار است طعمه ي ندانستن ها شود.اما رفت....

 

انگار هيچ راه ديگري نبود و مسير تاريخ اسلام درست بايد ،

از روي پهلوي شكسته و روي نيلي او مي گذشت.

 

قدمهايش محكم بود و حجابش محكمتر ، چادر حجاب او نبود ، او حجاب چادر شده بود...

 

بايد عبور ميكرد از كوچه هاي غربت...

 

چهل حرامي انتظارش را مي كشيدند ، نه صبر كن انگار كه بيشترند 

يادم رفته بود در و ديوار و مسمار را بشمارم.

 

از ميان حراميان مي گذشت... كه دست سنگين يك حرامي بلند شد و پايين آمد...اما چه پايين آمدني

 

لعنت خدا بر او كه نمي دانست دست سنگينش را كجا پايين مي آورد.

 

پايين آمدن دست سنگين حرامي همانا و بالا رفتن فرياد اين المنتقم مادر ، وسط كوچه همان.

 

مولا جان! مادرت صدايت مي زند، نمي آيي؟!

 

آخر پاره ي تن پيامبر و دست هاي سنگين!!!

 

پاره ي تن پيامبر و پهلوي شكسته!!! ، پاره ي تن پيامبر و آتش و دود!!!

 

به خدا كه نيلي ، رنگ برازنده اي براي پاره ي تن پيامبر (ص) نيست.

 

خدايا! روي ماه نيلي شد ، اما...

 

خدايا! ياسي كبود شد ، اما ....

 

خدايا! پهلويي شكسته شد ، اما...

 

اما علي بايد صبرمي كرد، بايد سكوت مي كرد...

 

خدايا! ديگر وقتش شده است ، آغوشت را براي محسن باز كن...

 

مادر جان مي دانم خسته اي ، ميدانم كه ديگر رمقي برايت نمانده...

خبر دارم از پهلوي شكسته و تمام دردهاي تنت...

 

اما با همين حالت ، بايد به سوي مسجد بروي...

مي داني كه ريسمان بر گردن خورشيد انداخته اند ، و او را براي بيعت برده اند.

 

مادر جان! ميداني كه علي مامور به صبر است ، كه اگرنبود كه....

 

پس خودت بايد با خطبه ات هستيشان را به باد دهي.

 

اما حالا كه مي روي ، اگر علي را دست بسته ديدي ، نفرين مكن ،علي نگران نفرين توست ،

 

نفرينت پايه هاي عالم هستي را مي لرزاند...

 

علي نگران است ، كه به سلمان مي گويد ، مگذار دختر رسول خدا(ص) نفرين كند.

 

مگر مي شود كه علي بگويد كاري مكن و تو آن كار را انجام دهي...

 

 

 

مادر جان! تو ازكوچه گذشتي و ما هنوز دركوچه  مانده ايم!

 

قدمهاي آخر است ، ديگر چيزي تا شهادتت نمانده است...

 

پدرت دلتنگ توست...منتظر توست...بقيه ي قدم ها با علي (ع)...تو برو...

 

حالا علي مي ماند و سخت ترين و تاريك ترين شب عمرش

 

داغ تو رمق از شانه هاي علي گرفته است.

 

چگونه بايد تو را با دستان خودش غسل دهد؟

 

با دستان خود ، كفن كند؟

 

با دستان خود خاك كند؟

 

زمين با چه جراتي  مي خواهد تو رادر دل خود جا دهد...

 

مادر جان! تو دفن شدي در دل زمين و زنده شدي در دل آسمان...

 

تنها يك قدم ديگر باقي مانده است و همه ي ما منتظر همان يك  قدم باقي مانده هستيم...

 

منتظر آمدن تنها كسي كه از مزار بي نشانت خبر دارد...

 

اما تا آن روز ، هزاران حرم در دلهايمان برايت برپا مي كنيم...

 

تا همه بدانند كه:

 

حرم مادر ما سينه ي ماست

 

تا نگويند كه او بي حرم است

 

 

اللهم عجل لوليك الفرج

 


 

 



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته 

یک شنبه 23 / 1 / 1392برچسب:, :: 1:24 قبل از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

چه خوبه بعضی وقتها از خودمون بپرسیم آخرین دعایی که از ته قلبت برای امام زمان(عج) کردی کی بود؟!


برچسب‌ها: امام زماندعا
 

 

چه خوبه بعضی وقتها از خودمون بپرسیم آخرین دعایی که از ته قلبت برای امام زمان(عج) کردی کی بود؟!


برچسب‌ها: امام زماندعا
 
 
چهار شنبه 19 / 1 / 1392برچسب:, :: 8:30 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

حسن

گوشوارهء عرش است

که در کوچه روی خاک افتاد...

 

پنج شنبه 1 / 1 / 1392برچسب:, :: 4:31 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
9yph5ap7nky7mk9yb0w.jpg

 

نوشته شده توسط هاتف و مهرداد در چهارشنبه سی ام اسفند 1391

لينك مطلب نظر بدهید

پنج شنبه 1 / 1 / 1392برچسب:, :: 4:23 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

امام صادق(علیه السلام)فرموده اند:

آیه «أمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و یجعلکم خلفاء الأرض»

(سوره نمل، آیه 62 )


درباره قائم از آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده است.

به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اى است که چون در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد و فرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت کند و بدیها را برطرف سازد و او را در زمین خلیفه قرار دهد.»

تفسیر قمى ـ ج 2 ص 129

 

اگه روز و شب دنیا یه عمره غرق تشویشه ،

یه جمعه این کلاف کور به دست عــــــشق باز میشه

 

اللهم عجل لولیک الفرج

هو العشق
 

درباره وبلاگ

بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!!
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 33916
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

Alternative content