دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
شنبه 29 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:6 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم ![]()
بهار من ،مرا زنده کن که هنوز اندر افسردگی گناه مرده ام، بهار من، نسیم رحمتی به سویم فرست که مرا زنده کند و غبار غم از من بشوید که من در گرد غفلت های روزگار خود و آوار آوارگیم مدفونم. آری هر کسی یاری دارد که وصال او زیباترین بهار را برای او رقم می زند و بهار من؛
ای بهار آرزو ها در کدامین بیابان غربت این ایام را سپری می کنی؟ ،نکند کسی نباشد که الماس اشک تو را در غربت مادر پلو شکسته ات پاک نماید، وای بر من،بدون لبخند تو بهار معنا ندارد.
البته اگر تو نمیبودی هیچ گلی چشم باز نمی کرد و نمی شکفت و هیچ گیاهی سر از خاک بر نمی داشت که در کنار سایه بهاری تو زندگی معنا می شود. آری بهار نسبتی هم با وصال یار دارد ،همو که عالمی در آرزوی روی او زمستان دوران را می گذرانند براستی که صبح ظهور طلیعه بهار روزگار است.
شنبه 29 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:2 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم همه ما همیشه برای ظهور حضرت صاحب الامر دعا می کنیم. از طرف دیگر می دانیم که علت غیبت آن امام بزرگوار، چیزی جز عدم وجود شرایط لازم در ما نیست.
خیلی از امامان بودند که وقتی سال می شد از آنها که چرا قیام نمی کنید، می فرمودند یاور نداریم.
چه تعداد یار مد نظر آنها بود؟
یکی از ائمه معصومین (ع)، در پاسخ به چنین پرسشی، به یک گله گوسفند اشاره می کنند و می فرمایند: اگر این قدر یاور داشتم، قیام می کردم.شخص سئوال کننده می گوید: رفتم و تعداد گوسفندان گله را شمردم،به خدا قسم، فقط 17 گوسفند بود.
آیا ما واقعاً برای ظهور آماده ایم؟
نکند شرایط ما شرایط زمان امام حسن (ع) باشد یا دعاهای ما مثل نامه های مردم کوفه به امام حسین (ع) باشد ...
ادامه مطلب ...
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در ودیوار خانه ای مشکی است مربع با خودم فکر می کنم حالا کوچه ء ما چقدر تاریک است گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است...
دو شنبه 26 / 12 / 1391برچسب:, :: 4:7 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم ×کاش اشتیاقمان به اندازه قدر تو بود×
مشتاق که باشی
دلدار همینجاست!
ادرکنی یا عشق یا اباصالح!
یک شنبه 25 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم تنهایی ریشه تمامی گناهان و درد هاست ؛
چوپان را "تنهایی"دروغگو کرد ...
خدایم آرزوست .
جاذبه سیب، آدم را به زمین زد…
و جاذبه زمین، سیب را…
فرقی نمی کند،
سقوط، سرنوشتِ دل دادن به هر جاذبهای، غیر از خداست.
به جاذبهای می اندیشم که پروازم می دهد.
خـــــــدا…
یک شنبه 25 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:2 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم می گن با هرکی دوست بشی، شکل و فرم اونو می گیری فکرشو بکن… اگه با خدا دوست بشی ، چه زیبا شکل می گیری . . . جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:26 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم وقـتـی مـیـگویـیـم خـدا كـنـد كـه بـیــایــی
شاید او می گوید :
خــدا كـنــد كــه بــخـواهــیــد !!!
جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:23 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم
باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله هابرگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت برگ ها پژمردند تشنگی با جگر خاک چه کرد هیچ یادت هست توی تاریکی شب های بلند سیلی سرما با تاک چه کرد با سرو سینه گلهای سپید نیمه شب باد غضبناک چه کرد هیچ یادت هست حالیا معجزه باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمنزار ببین و محبت را در روح نسیم که در این کوچه تنگ با همین دست تهی روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی تو چرا اینهمه دلتنگ شدی باز کن پنجره ها را و بهاران را باور کن
جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:15 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم ![]()
دختر بچه پرتقال دلش خواسته بود. مادرش گفته بود توی این فصل پرتقال از کجا پیدا کنیم؟ بعد از چند دقیقه دختر بچه با یک پرتقال وارد اتاق شده بود.
هیچ کس نمی دانست این پرتقال را کی دست او داده
آقا فرموده بود این بچه توی حرم دلش پرتقال خواسته بود، حالا با قاعده به او پرتقال داده اند.
منظور آقا این بود که توی حرم هرچیزی که واقعا دلت بخواهد با قاعده می آورند بهت می دهند. "با قاعده" یکی از آن تکیه کلام های شیرین آقا بود. آیت الله بهجت را می گویم. می گفتند بچه ها را که حرم می برید حتما خوراکی دستشان بدهید که توی حرم بخورند...
من در اتاق یك رئیسی رفتم، كار داشتم
تا در را باز كردم دیدم یك دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی جوان است
تا در را باز كردم، اوه... چه شكلی !
داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی ؟
گفت: نه!
گفتم: چطور با یك دختر به این زیبایی تو در یك اتاق هستی و در هم بسته است؟
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم !!
گفتم: خوشا به حالت كه اینقدر به خودت خاطرت جمع است
حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیكرد
گفتند: یا علی !!
رسول خدا سلام میكند تو چرا سلام نمیكنی؟
گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود
من سی سال جوان هستم
میترسم به یك زن جوان سلام كنم یك جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد
گفتم: دل علی میلرزد ، تو خاطرت جمع است !!!!!!!!!!!
شنبه 22 / 12 / 1391برچسب:, :: 10:58 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم
روزی اگر شکسته دلی بی قرار نیست
آن روز روز آمدن آن بهار نیست
وقتی دلی شکست خدا جلوه می کند
وقتی نسیم دوست بیاید .غبار نیست
دلتنگ باش: لحظه به لحظه ،نفس،نفس
دلواپسی به حرف و به شعر و شعار نیست
حق بین و حق شناس شدن گرچه مشکل است
خورشید پشت ابر درخشیده... تار نیست
او روشن است.روشن روشن بیار چشم
این چشمهای تیره سزاوار یار نیست
او انتظار داشت که ما منتظر شویم
این انتظار نیست... نه این انتظارنیست!
آقا مرا ببخش که دلگیر و خسته ام...
یعنی دلم شکسته ولی کو قرار؟!
نیست!
نغمه مستشارنظامی
:: برچسبها: امام زمان, انتظار, مهدی, مو سه شنبه 20 / 12 / 1391برچسب:, :: 10:20 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم بشارت ظهور مهدی در کتاب دانیال نبی(ع) ![]()
در کتاب دانیال نبى نیز بشارت ظهور حضرت مهدى(ع) مطابق بشارات انبیاى گذشته، چنین آمده است:
". . . امیر عظیمى که براى پسران قوم تو ایستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگى خواهد شد که از حینى که اُمّتى به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر یک از قوم تو، که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. و بسیارى از آنانى که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد، امّا اینان به جهت حیات جاودانى و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانى. و حکیمان مثل روشنایى افلاک خواهند درخشید، و آنانى که بسیارى را به راه عدالت رهبرى مى نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.
امّا تو اى دانیال ! کلام را مخفى دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیارى به سرعت تردّد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گردید ... خوشا به حال آنکه انتظار کشد".
در این بشارت نکات چندى وجود دارد که برخى از آنها را به طور اختصار توضیح مى دهیم:
۱ ـ شخص مورد بشارت که در نخستین فراز بشارت مزبور به عنوان «ایستاده» از او تعبیر شده است، قائم آل محمّد(ع) است که بزرگترین نماینده انبیاى الهى است، و دعوت تمام پیامبران خدا را یکجا در حکومت حقّه خود آشکار ساخته، آیین الهى را بر سرتاسر کره خاکى حکم فرما مى نماید.
۲ـ منظور از «زمان تنگى»، زمان بیدادگریها، سختیها، فشارها، ظلم و ستم هایى است که قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پیدا مى شود، چنان که در روایات اسلامى آمده است: «یَمْلاَُ الأرضَ قِسطاً و عَدلا کَما مُلِئت جوراً و ظلماً».
۳ ـ منظور از: "آنانى که در خاک زمین خوابیده اند"، گروهى از اموات مى باشند که در دولت با سعادت حضرت مهدى(ع) زنده مى شوند، و برخى از آنان از یاران آن حضرت مى گردند و در رکاب حضرتش مى جنگند و برخى دیگر به سزاى اعمال ناشایست خود مى رسند.در این زمینه، روایات بسیارى از ائمّه معصومین(ع) رسیده است که ما به جهت اختصار از ذکر آنها خوددارى مى نماییم، و طالبین مى توانند به کتابهاى مربوطه که در مورد "رجعت" نگاشته شده، مراجعه فرمایند.
یک شنبه 18 / 12 / 1391برچسب:, :: 5:29 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم
|