دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
جمعه 25 / 2 / 1392برچسب:, :: 3:50 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
 

...درگـــــــــــیر ِ خیالاتـــــ خودم بودم و او گفتــــــــــ:ــ

"من فکر کنم  چاییـــ تان از دهن افتاد."



سیّد حمید رضا برقعی


 

جمعه 25 / 2 / 1392برچسب:, :: 3:47 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم
آقـای ِ خـوب ِ مـن 
مـن ، بـد !

ولـی ..

امـــــروز دلــتـنـگی 
از هـمـیـن چـشـمـان ِ گـنـاه دیـده ام لـبـریـز شـد ... 
مـگر نـه اینـکه آهــــوی ِ رمیــده ی چشــمان ِ مــرا تو ضــامنی ؟ 
رهــــایمـ نکن 
بیش از همیشه دلتنـــگمــ 

•٠•●! ❤ !●•٠• 

الســـلام علــیک یا ضـــامن آهـــــو 




 

پنج شنبه 19 / 2 / 1392برچسب:, :: 4:21 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

 

یک روز

می آیی

و

ما

نزد تو سر می دهیم:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»*

.........

 

*سپاس خدایى را که اندوه را از ما بزدود

(سوره ی فاطر، آیه ی 34)


جمعه 11 / 2 / 1392برچسب:, :: 11:25 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 ساحل چشم من از شوق به دریا زده است

 

چشم بسته به سرش شوق تماشا زده است

جمعه را سرمه کشیدیم مگر برگردی

با همان سیصدو دلتنگ نفر برگردی

زندگی نیست ممات است تورا کم دارد

دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد

جمعه 11 / 2 / 1392برچسب:, :: 3:57 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

در روایات می گشت

دنبال علائم ظهور...!

گفتمش

نگرد!

علامت همین جاست!

با تعجب نگاهم کرد

شاید برچسب شیخ دیوانه را زده بود...!

که گفتم:

علامت من و تواییم!

عوض شدیم

می آید!

 

 

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تـــــو مانند نشد ...

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

جمعه 11 / 2 / 1392برچسب:, :: 3:52 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

و من آخر ندانستم که چند بار دیگر باید اجابت دعاهایم را مدیون نگاه های تو باشم؟؟


چهار شنبه 2 / 2 / 1392برچسب:, :: 11:24 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

وقتی عاشق شدم

دوری رو از فرهنگ لغاتم پاک کردم

ولی...

آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر

بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر

آقا اجازه دست خودم نیست خسته ام

در درس عشق من صف آخر نشسنه ام

در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد

اینجا کسی برای تو بر پا نمیدهد

آقا اجازه بغض گرفته گلویمان

آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان!(جمعه سبز)

 

چهار شنبه 2 / 2 / 1392برچسب:, :: 11:18 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 

 

 

شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود .

 

بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد .

 

وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد : "شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفته اید ؛ ای کاش یه مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمیخوردم و عذاب نمی کشیدم !"

حضرت فرمود : اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی میخواستی!

حالا که چهل سال زحمت کشیده ایی میفهمی که چه بخواهی ..

حاج آقا اسماعیل دولابی


 

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست...

اللهم عجل لولیک الفرج


درباره وبلاگ

بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!!
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 33930
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

Alternative content