سياهي چادر
دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
شنبه 8 / 12 / 1391برچسب:, :: 4:0 بعد از ظهر ::  نويسنده : قلب سليم

 نمیدونی...

واقعاً نمیدونید چه لذتى داره  تماشای سیاهى چادرت!!

سیاهی ای  كه دل مردهایى كه چشمشون به دنبال خوش‏رنگ‏ترین

 زن‏هاست رو میزنه

نمى‏دونی چقدر لذت‏بخشه وقتى وارد مغازه‏اى مى‏شی و مى‏پرسی:


آقا اینا قیمتش چنده؟

و فروشنده جوابتو نمیده ..

دوباره می پرسی: آقا ! اینا چنده؟ فروشنده كه محو موهای مش كرده 

یه زن دیگست و حالش دگرگونه ! تو رو اصلا نمیبینه!

نمیدونی

واقعا نمیدونی چه لذتی داره وقتی مردهایی كه به خیابون میان تا از دیدن

 اندام یه زن لذت ببرن.... ذره ای به تو محل نمیذارن... چون تو اندامت رو

 به تمسك از فاطمه ی بقیع... پوشوندی

نمیدونی

نمیدونی چقدر لذت داره وقتی شاد و سرخوش، در خیابون قدم میزنی در

 حالی كه دغدغه ی اینو نداری كه شاید گوشه ای از زیبایی تو... پاك

 شده باشه و مجبور نیستی خودتو با دلهره به نزدیك ترین محل امن

 برسونی تا هر چه زودتر توی آینه ی كوچیكت كه همدست شیطون

 شده...! زیبای رو به خودت برگردونی و باعث خنده دیگرون نشی!

نمیدونی

واقعا نمیدونی چه لذتی داره وقتی توی خیابون و دانشگاه و ... راه میری و

 صد قافله دل كثیف ... همره تو نیست.

نمیدونی

واقعا نمیدونی چه لذتی داره وقتی كرم قلاب ماهی گیری شیطان برای به

 دام انداختن مردان شهرت نیستی!

نمیدونی

واقعا نمیدونی چه لذتی داره وقتی میبینی كه می تونی اطاعت خدای

 خودت رو بكنی نه هوای خودت رو

نمیدونی

واقعا نمیدونی چه لذتی داره وقتی توی خیابون راه میری.. در حالی كه یه

 عروسك متحرك نشون نمیدی... بلكه یه انسان رهگذری

نمیدونی

نمیدونی

نمیدونی چه لذتی داره..... این حجاب



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!!
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 33996
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1