دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
چهار شنبه 2 / 2 / 1392برچسب:, :: 11:24 بعد از ظهر :: نويسنده : قلب سليم وقتی عاشق شدم دوری رو از فرهنگ لغاتم پاک کردم ولی... آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر آقا اجازه دست خودم نیست خسته ام در درس عشق من صف آخر نشسنه ام در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد اینجا کسی برای تو بر پا نمیدهد آقا اجازه بغض گرفته گلویمان آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان!(جمعه سبز)
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ ![]() بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!! آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |