دلتنگم مولاي من
شبهاي دراز بي عبادت چه كنم؟ طبعم به گناه كرده عادت چه كنم ؟ گویند کریم است و گنه می بخشد… گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم ؟
شنبه 14 / 3 / 1392برچسب:, :: 10:33 قبل از ظهر :: نويسنده : قلب سليم
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست
چنان ز لذت دریا پُرست کشتی ما
که بیم ورطه و اندیشه کنارش نیست
کسی به سان صدف وا کند دهان نیاز
که نازنین گهری چون تو، در کنارش نیست
خیال دوست، گل افشانِ اشکِ من دیدست
هزار شکر که این دیده، شرمسارش نیست
نه من ز حلقه دیوانگان عشقم و بس
کدام سلسله دیدی که بیقرارش نیست؟
سوار من که ازل تا ابد گذرگه اوست
سری نماند که بر خاک رهگذارش نیست
ز تشنه کامیِ خود آب میخورد دل من
کویر سوخته جان، منت بهارش نیست
هوشنگ ابتهاج
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ بی صبرانه منتظرت میمانم میمانم نه اینجا که حالا ایستاده ام نه قدم به قدم نفس به نفس به تو نزدیک تر میشوم تو نزدیکی من دور و بعید ای آشنای غریب مگر آن هنگام که رفتی به غربتمان نگاه نکردی؟ به اینکه بی تو بغض ها میشکند و اشک کاسه کاسه میشود به وسعت کاسه سرمان و خون خوراک هر روزمان میشود ..... من اما میروم نه با این دو پا با چشمانم تا اینکه ببینمت با همین دلم تویی که به وسعت تاریخی عزیز دل...!!! آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
|